ادای احترام به زهره، کسی که شکنجه گرانش را در ایران عاصي كرد
طرحي در رابطه با زندانيان سياسي و شكنجه زنان در رژيم ايران |
قتل عام 30000 زنداني در تابستان سال1367 بزرگترين جنايت عليه بشريت بعد از جنگ جهاني دوم بشمار ميرود .خميني ميخواست از دست اپوزيسيون اصلي مجاهدين خلاص شود و تضميني براي بقا خود بيابد بعد از سه دهه يك جنبش بزرگ دادخواهي براي قتل عام و جنايات اين رژيم شروع شده است
قتل عام 30000 زنداني در تابستان سال1367 بزرگترين جنايت عليه بشريت بعد از جنگ جهاني دوم بشمار ميرود .خميني ميخواست از دست اپوزيسيون اصلي مجاهدين خلاص شود و تضميني براي بقا خود بيابد بعد از سه دهه يك جنبش بزرگ دادخواهي براي قتل عام و جنايات اين رژيم شروع شده است
يك گروه تحقيقاتي در جريا ن تلاش
خود براي دستگيري جنايت كاران نازي به
آخرين زن 88 ساله بازمانده از
كمپي در لهستان كه 60000 نفر قتل عام شده اند ميرسند
Holocaust survivor Judy Meisel
|
جورجي جوردن دادستان سابق فدرال
كه پرونده جنايتكاران نازي را مورد بررسي قرار ميداد گفت ” من فكر ميكنم مهم اينست
كه ما اين پيام مهم را به همه كساني كه مرتكب جنايت شده اند
برسانيم كه مهم اين نيست كه جنايت كي اتفاق افتاده و از قدمت آن چقدرميگذرد
ولي بشريت سرانجام براي كشاندن آنها به پاي ميز عدالت از پاي نمينشيند .
اگرچه تاريخ هرگز درسها و خاطرات
هولوكاست را فراموش نميكند اما تاريخ با وقايع مشابه تكرار ميشود، روزها ، اسامي و
بازيگران صحنه ممكن است تغيير كنند اما انگيزه ها و الگوها تكرار ميشوند
زهره حيدري دختر 17 ساله اهل قم، 125
كيلو متري جنوب غربي تهران جزو اولين گروهي بود كه در قتل عام تابستان سال67 به جوخه هاي اعدام سپرده شد در اين قتل 30000زنداني سياسي اعدام
شدند . زهره در دادگاه به 70 ضربه شلاق محكوم شد و شب قبل از اعدامش به او ابتدا
70 ضربه شلاق زدند و بعد وي را اعدام كردند . زهره در زندان با اسم ” غرش
آبشار” كه بيانگر مقاومت زنان در زندان بود شناخته ميشد. او در مقابل رژيم زن ستيز
ميايستاد و از ديگران هم دعوت ميكرد كه به اين مقاومت بپيوندند .
قتل عام 30000 زنداني در تابستان سال1367 بزرگترين جنايت عليه بشريت بعد از جنگ جهاني دوم بشمار ميرود .خميني
ميخواست از دست اپوزيسيون اصلي مجاهدين خلاص شود و تضميني براي بقا خود بيابد بعد
از سه دهه يك جنبش بزرگ دادخواهي براي قتل عام و جنايات اين رژيم شروع شده است .
زهره حيدري قهرمان شجاع آبشار ، الهام
بخش تمام زناني شد كه اكنون سه دهه بعد راه او را بر عليه رژيم فاسد زن ستيز
ادامه ميدهند . شجاعت و جسارت ، توانایی ریسک و قدرت قوی، ظاهر جوانش را ميپوشاند
.اودر تلاش براي فرار و پيوستن به مقاومت بود كه دستگير شد .
هم سلولي او چنين تعريف ميكند :
او تحت شکنجه هاي زيادي قرار گرفت و
بخوبي خاطرات خود از دوره بازجویی را بازگو ميكرد او همواره ميگفت اتاق
شكنجه آنقدر برايم كوچك بود كه وقتي به سلولم بر ميگشتم احساس ميكردم به هتل وارد
شده ام.
زهره در مقابل بازجويان سپاه پاسداران
كه به سلولهاي ما يورش ميبردند مقاومت ميكرد آنها مستقيما او را در ابتدا مورد
حمله قرار ميدادند و او را مقصر تمام فعاليت ها در زندان ميدانستند اوسردرد و
ميگرن شديد داشت .درسال 1365 وقتي عوامل سپاه به زندان يورش بردند آنها به همه
شلاق زدند ، حلوايي قاتل شيطان صفت كه از زهره متنفربود مستقيما او را هدف قرار
ميداد وبا لگد هاي محكم چكمه اورا ميزد زهره جسورانه جواب او را با مقاومت ميداد .
بخاطر پايداري مستمر وي بود كه ما اسم
مستعار او را آبشار گذاشتيم چون فرياد هايش مثل غرش آبشار بود .
من وزهره در زندان گوهر دشت دست به
اعتصاب غذا يك ماهه در زندان گوهر دشت زديم سپس به يك سلول انفرادي منتقل شديم
سلول من و او نزديك هم بود و از كارهاي همديگر خبرداشتيم.ما در اين دوره تلاش
كرديم زبان هاي مختلف آذري ، شمالي و كردي را ياد بگيريم بزبان آذري اوشاچلار
بمعني دوست است وما همديگر را اوشاچلار صدا ميزديم و بزنان فارسي آبشار نيز مثل
اوشاچلار همصدا است و اين همان اسم زهره بود . وقتي ما را به سلولهاي مختلف
منتقل ميكردند آبشار مسئول بيدارباش و و آماده باش بود چون صداي او انقدر
بلند و محكم بود كه مثل بلند گو به همه ميرسيد او همچنين مسئول صدا زدن و يا د
آوري نماز بود او صبح زود بلند ميشد و با صدا بلند فرياد ميزد ” اوشاچلار صبح
بخير” در هنگام نماز او ميگفت اوشاچلار وقت نماز است ، بياييد نماز جماعت برگزار
كنيم و در پايان نماز او ميگفت ”تقبل الله اوشاچلار ” و وقتي شب چراغها را
خاموش ميكرديم او ميگفت شب بخير .تمامي زندانبانان زهره صداي او را شناسايي
كرده بودند و ميدانستند كه اسم او آبشار است اما زهره از هيچكدام از آنها نميترسيد
.
زندانبانان زن حريف او در تنبيه نبودند
بنابراين هميشه شنكنجه گران مرد او را ميزدند .يك روز هنگام غروب مثل هميشه
همه را به نماز دعوت كرد و بعد ازنماز بمحض گفتن تقبل الله بعد از اتمام نماز درب
سلولش باز شد واو صداي سه زندانبان را شنيد كه بعد از نماز به او حمله كردند و ما
صداي او را ميشنيديم كه فرياد ميزد اي ابليس از سلول من بيرون برو . اين جنگ
نا برابر غير عادلانه يكساعت طول كشيد ،كه ما همگي با كوبيدن به درب سلول
هايمان فرياد زديم كه بس كنيد ، ما نميدانستيم چه بلايي سر زهره آمد ولي متوجه
شديم او ساكت شده است چون او را بمدت يكساعت كتك ميزدند ما هر چه زهره را صدا زديم
جوابي نشنيديم .
ما همه نگران سلامتي
زهره بوديم و سكوت سنگيني بر ما حاكم شد آنشب ما صداي غرش آبشار را نشنيديم و يك
نفر ديگر از ما ”شب بخير اوشاچلار” را گفت ما ديگر تا صبح صدايي از او نشنيديم .
اما به يكباره نزديك سحر ونماز صبح زهره با صداي بلند فرياد زد ” اوشاچلار
بيدارباش نماز است بلند شويد” واين صداي آبشار بود كه در پايان نماز گفت تقبل الله
او به دشمن فهماند كه با خشونت و شكنجه وقساوت
نميتوانند آبشار را در دفاع از آنها
در مقابل آخوندهاي زن ستيز خاموش كند
نظرات
ارسال یک نظر